- زبانه دار
- آنچه که دارای پره یا بر آمدگی شبیه زبان باشد
معنی زبانه دار - جستجوی لغت در جدول جو
- زبانه دار
- دارای زبانه، آنچه دارای پره یا برآمدگی شبیه زبان باشد، شعله دار، شعله ور
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گویا، سخنگو، آنکه بتواند مطلب خود را خوب بیان کند
ظرفی که برای ریختن خاکروبه و کثافات در منزل و غیره تعیین میشود
خزینه دار، انبار دار
رئیس خزانه، تحویل دار، کنایه از حفاظت کننده
جایی یا ظرفی که در آن خاکروبه و آشغال می ریزند، خاکروبه دان
رئیس خزانه، تحویل دار
مزبله، جای انداختن زباله، جای بسیار کثیف
کدبانو، مقتصد، میانه رو، درست خرج کن
میوه ای که در داخل آن دانه یا تخم باشد
هر میوه ای که در میان آن هسته یا تخم باشد، دارای دانه
کسی که غیر از زبان مادری خود زبان دیگر هم می داند، کنایه از زبان آور، سخن دان، فصیح و بلیغ، برای مثال زبان دانی آمد به صاحبدلی / که محکم فرومانده ام در گلی (سعدی۱ - ۸۱)
کسی که به کارهای خانه پردازد، زنی که امور خانه را با نظم و اقتصاد اداره کند
زنی که امور خانه را اداره کرده و در بیرون از خانه کار نمی کند، ماهر در انجام کارهای خانه (زن)، صاحب خانه
Grainy
зернистый
körnig
зернистий
ziarnisty
arenoso
granuloso
arenoso
granuleux
korrelig
berpasir
حبيبيٌّ
दानेदार
알갱이가 있는
nafaka